پسرم رفتی تو ده ماه، مبارکه
سلام گل پسر
الان که این خاطره رو مینویسم اواسط ماه دی از فصل زمستونیم.دیروز چهاردهم بود به سلامتی وارد 10 ماهگی شدی.
توی این چند ماه که گذشت خیلی کارهای شیرین و جدید یاد گرفتی و ماشالله روز به روز تو دل برو تر و نازترمیشی.
بد جوری به من وابسته شدی و همه جا دنبالم میای و موقع انجام کارهام تو بغلمی. پستونک خور ماهری شدی .خودت در میاری،خودت میزاری دهنت و کلا این این پستونک یار کمکی برای من تو مواقع ساکت کردن تو به حساب میاد.یک هفته ای شاید هم بیشتر یاد گرفتی بدون کمک و تکیه دادن به جایی خودت بایستی البته هر روز داری مطمئنتر از روز قبل این کار رو انجام میدی.دور خونه دستت رو میگیری به مبل،به دیوار و راه میری.قربون اون پاهای کوچول موچولت برم.دس دسی،سر سری رو هم که خیلی وقته بلدی،معنی جیزه رو میدونی و سمت بخاری اصلا نمیری.در کشوها رو هم یاد گرفتی باز میکنی و خرت و پرتش رو میریزی بیرون.دالی میکنم برات کلی میخندی.شخصیت باب اسفنجی رو دوست داری ومیشناسیش،هر موقع بهت اسمش رو میگم ،سریع عروسکش رو نگاه میکنی.عاشق پارمیدایی و هر جا اون باشه میری دنبالش و باهاش بازی میکنی و هر چیزی رو زمین ببینی میزاری دهنت به خاطر همین همش چشمم بهته و مواظبتم.
بلدی بگی:به به،بابا(امروز این کلمه رو یاد گرفتی )،م رو هم تلفظ میکنی.
الهی مامان قربونت بره دو تا دندون پایینیت هم به سلامتی کامل در اومد و با همین دندونای کوچولو گازهایی میگیری که واقعا درد داره.فدات بشه مامان اگه بخوام از کارات بنویسم حالا حالاها باید بنویسم،پس میزارم برای پست های بعدی.خیلی مامان به خاطر داشتن شماها خدا رو شکر میکنه و بدونید دلخوشی مامان شمایین.شما دو تا وروجک!
10 ماهگیت مبارک پسرمان شالله که 120 ساله بشی.تنی سالم و دلی شاد همراه با موفقیت