محمدرضا تا الان چیا یاد گرفته؟
محمدرضای مامان،پسمل خوشله که الان دیگه ماه پنجم رو داره میگذرونه ، خوب مامان وبابا رو دیگه می شناسه حتی پارمیدارو هم خوب می شناسه وبراش کلی ذوق می کنه.
جقجقه رو خوب دستش میگیره،هر چی دم دستش بیاد میکنه دهنش،از ماه سوم به بعد دیگه یاد گرفت که دمر بشه و هر موقع که می خوابونمش در حال دمر شدنه وکلی هم داره تمرین میکنه بتونه خودش رو بکشه جلو تا بتونه به چیزی که می خواد برسه ، قربونش برم که تلاش خودش رو داره میکنه.
وقتی میگم بیا بغلم دستشو دراز میکنه. تازگیا خیلی هم بغلی شده و پسرم پستونک هم خیلی دوست داره
جیق میزنه و کلی هم سر وصدا میکنه. موقعی که بابایی نماز میخونه همه حواسش به باباست و هی ذوق می کنه و با باباش حرف میزنه.
بر خلاف پارمیدا که کوچولو بود وتوی کالسکه نمیموند محمدرضا کلسکه رو دوست داره وهر وقت که بیرون میریم توی کالسکه برای خودش سیاحت میکنه
وقتی پارمیدا بازی میکنه همه حواسش به اونه و حتی موقع شیر خوردن چشم از آجی برنمیداره،دیروز پارمیدا با توپ بازی میکرد ومحمدرضا جیق میزد وبرای توپ ذوق میکرد و توپ رو میخواست عزیز دل مامان اما نیشه بهش بدیم چون یه راست میکنه دهنش.
دیگه بزار فکر کنم چیکار میکنه تا حدودی هم معنی دالی رو میدونه وهر موقع که دالی میکنم یه لبخند به من هدیه میده
اینم از کارای این روزای پسر مامان