پارمیدا جان متولد87/09/23 و محمدرضا جانپارمیدا جان متولد87/09/23 و محمدرضا جان، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره

قشنگی زندگیم پارمیدا ومحمدرضا

از ماه فروردین تا اردیبهشت با بچه ها

1393/2/31 6:16
نویسنده : مامان الی
721 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلهای مامان

منو ببخشید دیر به دیر براتون مینویسم.این روزا اینقدر کارهای خونه و نگهداری از شما برام سخت شده که دیگه وقتی نمی مونه که بخوام بیام براتون بنویسم.ماشالله اینقدر شیطون و بازیگوش شدید که یه موقع ها کم میارم.اما اشکالی نداره همه دلخوشیم ،همه امیدم،همه زندگیم شمایید و با وجود شماست که زندگی بزای من وبابا شیرینه.سختی ها رو به جون میخرم ، جوانی ام را به پاتون میریزم به امید روزی که بزرگ شوید و با خوبیهاتون،موفقیت هاتون باعث سرفرازی مامان بشید.یه بار هم قبلا گفتم مادر بودن واقعا سخته اما در عین حال شیرینه و من این حس رو با هیچ چیز عوض نمیکنم. از این به بعد سعی میکنم بیشتر به وبتون سر بزنم.حرفای نا گفته و جا مونده زیاد دارم،احساس میکنم خیلی عقب موندم.از محمد رضای گلم که تو این مدت خیلی کارا یاد گرفته،از پارمیدا جانم که میخواد کارهای مامان رو یاد بگیره و علاقه زیادی به کارهای بزرگونه داره.خلاصه حرف زیاده اما وقت کمه...

راستی با یه کم تاخیر و بعد از چهلم مامان بزرگ تونستیم یه جشن تولد کوچیک و خودمونی برای محمد رضا جانم بگیریم.پنج روز پیش خونه مامانی فرزانه بودیم و اونجا یه کیک گرفتیم و یه جشن مختصری گرفتیم.ان شالله سالهای دیگه که پسرم یزرگتر شد و خودش تونست از تولدش لذت ببره به سلامتی یک جشن بزرگ و مفصل براش میگیرم.باز هم پسرم تولدت مبارککککککککجشن

 

 

اینم یه عکس دسته جمعی از مهمونای کوچولو(محمد مهدی و کوروش جان و امیر علی گل،آبجی خوشگلت هم نیاز به معرفی نداره)

خواهر و برادرمهربون

اون لحظه که این عکسا رو انداختم پسرم خسته بود وخوابش میومد و تو عکس هم کاملا معلومه.

پسرم الهی که عمری طولانی و با عزت همراه با سلامتی و موفقیت داشته باشی،همچنین پارمیدای گلم

حالا میریم سراغ عکسهای دیگه که تو این مدت ازتون گرفتم.

این عکس قبل عیده دلم نیومد تو وبتون نزارم حسابی با هم سرگرم بودیناآرام

عروسکای پارمیدا در انتظار شستن

دست پسرم که در حین بازی زخم شده بود الهی فدات بشه مامان

لباس مامان دوز البته تجربه دومی که داشتم ان شالله در آینده بهتر هم میشه

گاهی خنده از ته دل

گاهی هم بغض و گریه

جشن تولد محمد مهدی جان (پسر دایی )که تو عید بود

عکسای کاشان داخل باغ فین کاشان(عید 93)

اینم جدید ترین عکستونه، میخواستم ببرمتون کتابخونه که ازتون گرفتم

یه ژست خوشگل از دخمل مامان

بی چشم میتوان زندگی کرد اما بی نفس هرگز

همه عالم چشم من ولی شما دو تا نفس من

پسندها (1)

نظرات (0)