خدا رو شکر میکنم....
سلام گلهای مامان مدتیه نتونستم بیام و براتون بنویسم علتش هم کمبود وقت و خستگی و گاهی بی حوصلگیه.صبح تا شب که در گیر کارای خونه و نگهداری از محمدرضای وروجکم و شب هم دیگه خسته ام که دیگه برام حالی نمیمونه که بیام پای وبتون .از یه طرف یه چند روزیه وقتی میشینم پای کامپیوتر چشمام اذیت میشه و تار میشه.برای همین کمتر پاش میشینم تا یه موقع بدتر نشه. پارمیدا جان تو که خانمی دخترم دیگه ماشالله بزرگ شدی و روز به روز عاقلتر و داناتر میشی و مامان کلی به داشتن دختری به خوبی تو افتخار میکنه.بچگیت رو میکنی و شیطونی های خودت رو داری اما واقعا همه جوره پا به پای من میای و کمکم میکنی و اگه نباشی مامان کاراش لنگه.این روزا دیگه مهد نبردمت.این یک ما...
نویسنده :
مامان الی
2:37