گل پسرم 9 ماهه شدی و...؟!
سلام قشنگم
نیمه شب دیشب برات کلی نوشتم اما موقع به ثبت رسوندن اینترنت هنگ کرد و همه نوشته هام رفت.حالا هم که مینویسم خیلی خسته ام اما به عشق تو بیدار موندم تا بنویسم که:
پسرم دیروز چهاردهم بود و تو وارد 9 ماهگی شدی.به سلامتی اولین دندونت هم داره در میاد.دیشب وقتی خواستم بهت قطره آهن بدم متوجه شدم وکلی برات ذوق کردیم.بر طبق سنت قدیمی همون طور که برای پارمیدا آش دندونی پختیم آش دندونی هم باید برات بپزم.خب خدا روشکر 9 ماهه که با ما همنفس شدی و روز به روز داری شیرین تر میشی و بزرگتر.واقعا داره به سرعت میگذره انگار همین دیروز بود که تازه به دنیا اومده بودی و آروم تو بغلم خواب بودی حالا برای خودت میچرخی تو خونه و کنجکاوی میکنی. خدا ان شالله نگهدار تو و پارمیدای نازم باشه
این عکس مال دیشبه ، مال همون موقع ست که مروارید خوشگلت رو دیدم.ببین حالت لبت رو همش به خاطر لثته که میدونم خیلی داری اذیت میشی اما خدا رو شکر خیلی پسر آقا و صبوری هستی و مامان رو زیاد اذیت نکردی.الهی مامان فدات بشه
فرشته کوچولوی مامان 9 ماهگیت مبارک
به زودی میام و برات از شیزین کاریهای جدیدت برات مینویسم.