تصمیم مامان

سلام پارمیدای عزیزم ،امروز صبح کارامو کردم،نهار خوردیم و ظرفا رو شستم  بعدش خونه رو مرتب کردم،یه گردگیری حسابی کردملباسا هم که شستمو همه کارا که تموم شد بعدازظهر با دوستت کیمیاجان ومامانش قرار گذاشتیم و رفتیم بیرون ، هوا نسبت به روزای قبل خنک تر بود. رفتیم چند جا برای پیش دبستانی و برای کلاس های آموزشی سوال کردیم.چون نیمه دومی هستید امسال هم پیش دبستانی ندارین واگر بخوام ثبت نامت کنم باید بزارمت پیش 1.فعلا دارم پرس وجو میکنم ببینم چی برات بهتره.خودت که علاقه واستعداد زیادی توی نقاشی داری و میگی که ببرمت کلاس نقاشی اما دوخودم دوست دارم تو همه زمینه ای باهات کار کنم وتو این دو سال قبل مدرسه رفتنت خوب آماده بشی انشالله که تا پیشرفتت بیشتر بشه.تا ببینیم تصمیم چیه؟هنوز وقت برای ثبت نامت زیاد هست عسلکم

خلاصه امروز با دوستت توی پارک رفتیم وکلی بازی کردی.محمدرضا هم که توی کالسکه بود وبیشتر هم خواب بود بعد از اون هم یه بستنی دور هم خوردیم و تو راه بابا هم دیدیم وبا هم اومدیم خونه.الان هم که این پست رو میزارم قبلش تو رو خوابوندم مگه می خوابیدی!دستت رو مثل هر شب گرفتم(اخه دخترم عادت داره شب موقع خواب دستشو بگیرم) هی چشات باز بود به اینور واونور نگاه میکردی که دیگه کم کم خوابت برد. عزیز دل مامان همه خوابین من طبق معمول سریع از فرصت استفاده کردم و نشستم پای وبتون .

تا پست بعدی فعلا بای جیگر مامان