روز تولد محمدرضا
پارمیدا جان می خوام از روزی که داداشیت به دنیا اومد برات بگم از قبل که خیلی به انتظا ر نشستی لحظه شماری میکردی وهمش می پرسیدی چند(کی)میشه محمدرضا به دنیا میاد؟ و منم میگفتم بزار بهار بشه درختا هم گل بدن عید که بشه بعدش محمدرضا به دنیا میاد.
روزی هم که به دنیا اومد توی بیمارستان با بهت نگاش کردی وگفتی این داداشی منه وخیلی اون روز خوشحال بودی و من که حالا مامان دو تا از از پاکترین موجودات خدا هستم خدا رو شکر میکنم و سلامتی وخوشبختیتون رو از خداوند میخوام. امیدوارم مامان خوبی براتون باشم.
راستی داداشی از طرف ما یه کادو هم برات آورده بود همون که خیلی دوسش داشتی "اگه گفتی"آره یه اسکوتر خوشکل صورتی که عکس سیندرلا روشه.خیلی اونو دوست داری وهر موقع بیرون میریم یا توی حیاط مامانی باهاش بازی میکنی
عکس محمدرضا روزی که به دنیا اومد.یه چیز جالبه دیگه هر دوتاتون توی بیمارستان آرش به دنیا اومدید.
اینم یه عکس از نوزادی پارمیدای عزیزم که الان برای خودش خانومی شده.الهی فداتون بشه مامان